استاد رحیم دیندار(کامران)
شاعر نویسنده محقق
پژوهشگر و دانشمند
معاصر ایران وجهان
غزل درد
دیرگاهی است که در کوی تو اندر گذریم
شوق دیدار تو داریم و ز خود بی خبریم
به خداوند تعالی که رحیم است و غفور
بهر دیدار تو ما از همه مشتاق تریم
بخت و اقبال تو سبز است و گل روی تو سبز
ما که پاییزی و زردیم ز ملک دگریم
دیده عقل نبیند که چه حسنی است تورا
دیده دل به گشاییم که اهل بصریم
با خط و خال و جمال تو نه گردیم قرین
در دل جام جم خویش تو را می نگریم
دیگران شادو غزل خوان و به کف ساغر و می
ما اسیر غم و دردیم که صاحب نظریم
بهر صید من دل خسته مکش تیر و کمان
ما که مغلوب قضاییم و اسیر قدریم
گفته بودی غزلی شاد و فرح بخش بگو
غزل شاد نداریم که خونین جگریم
قوم بی مایه در آن برزن و کو دل خوش و شاد
ما که در کوچه دردیم ز خیل هنریم
طایرطبع تو کامران کند با من جنگ
ما سر جنگ نداریم که بی بال وپریم
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: استاد رحیم دیندار(کامران) شاعر نویسنده محقق دانشمند و پژوهشگر معاصر ایران و جهان